یه زخم کهنه روی بالم ،
یه آسمون که چشم به راهم نیست ...
به غیر واژه ی غریبی ،
چیزی توی ترانه هام نیست ...
حتی یه آینه پیش روم نیست ،
که اسممو یادم بیاره ..
تنهاترین مسافر شب ، تو خلوتم پا نمی زاره ...
ازم نخواه با تو بمونم ، تو هیچی از من نمی دونی ...
اگه بگم راز دلم رو ، تو هم کنارم نمی مونی ...
تو هم کنارم نمی مونی ...
دل من از نژاد عشقه ،
از تو و از ترانه لبریز ...
یه دنیا غم توی صدامه ،
مثل سکوت تلخ پاییز ...
من یه پرنده ی غریبم ، من از نژاد آسمونم ...
میون این همه ستاره ، من یه شهاب بی نشونم ...
ازم نخواه با تو بمونم ، تو هیچی از من نمی دونی ...
اگه بگم راز دلم رو ، تو هم کنارم نمی مونی ...
تو هم کنارم نمی مونی ...