بزار خیال کنم هنوز ترانه هامو میشنوی،
هنوز هوامو داری و هنوز صدامو میشنوی ...
بزار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم ،
اگه تموم قصه مون هنوز ترانه سازتم ...
بزار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی ،
روزها به فکر دیدنم ، شبها پر از خواب منی ...
بزار خیال کنم تو دلتنگی هات ،
غروب که میشه یاد من می افتی ...
تویی که قصه ی طلوع عشق و گفتی و دوستت دارمو نگفتی ...
بزار خیال کنم منم اونکه دلت تنگه براش ،
اونیکه وقتی تنهایی پر میشی از خاطره هاش ...
اونکه هنوز دوستش داری ،اونکه هنوز همنفسه ،
بزار خیال کنم منم اونی که بودنش بسه ...