دو تا چشمهام همه جا دنبال تو می گرده
با نبودنت دلم با غصه ها سر کرده ...
شب و روز در پی تو ، من همه جا را گشتم ...
یکی گفت غصه نخور اون داره بر می گرده
زندگی با عشقتو رنگ دیگه داشت برام ...
رفتی و بدون تو تلخ شده روز و شبهام
دل من با هیچکسی نمی تونست خو بگیره ...
شب و روز منتظر و چشم برات مونده نگاهم
کسی مثل تو نشد ، کسی مثل تو نبود ...
همش از خدا می خوام ، که بیایی زوده زود ...
کاشکی می شد دوباره ، باز همو پیدا بکنیم
قصه ی عشقمونو با همدیگه وا بکنیم ...
کاش تو این شهر غریب صدای آشنا بیاد ،
دل من هواتو کرده ، فقط هم تو رو می خواد ...
یه زخم کهنه روی بالم ،
یه آسمون که چشم به راهم نیست ...
به غیر واژه ی غریبی ،
چیزی توی ترانه هام نیست ...
حتی یه آینه پیش روم نیست ،
که اسممو یادم بیاره ..
تنهاترین مسافر شب ، تو خلوتم پا نمی زاره ...
ازم نخواه با تو بمونم ، تو هیچی از من نمی دونی ...
اگه بگم راز دلم رو ، تو هم کنارم نمی مونی ...
تو هم کنارم نمی مونی ...
دل من از نژاد عشقه ،
از تو و از ترانه لبریز ...
یه دنیا غم توی صدامه ،
مثل سکوت تلخ پاییز ...
من یه پرنده ی غریبم ، من از نژاد آسمونم ...
میون این همه ستاره ، من یه شهاب بی نشونم ...
ازم نخواه با تو بمونم ، تو هیچی از من نمی دونی ...
اگه بگم راز دلم رو ، تو هم کنارم نمی مونی ...
تو هم کنارم نمی مونی ...
سفر غریبی داشتم
توی اون چشم سیاهت
سفری که برنگشتم
گم شدم توی نگاهت ...
یه دل ساده ی ساده ،
کوله بار سفرم بود ...
چشم تو مثل یه سایه،
همه جا همسفرم بود ...
من همون لحظه ی اول آخر راه و می دیدم
تپش عشق و تو رگهات عاشقانه می شنیدم ...
وای اگر همسفر ، بعد از این در سفر ، بی تو من تنها باشم ... !!
تو شدی خون تو رگهام ،
من دیگه خودم نبودم ...
برای نفس کشیدن ،
دیگه محتاج تو بودم ...
وای اگر همسفر ، بعد از این در سفر ، بی تو من تنها باشم ... !!