عشقولانه....

به چشمانم آموختم که هر کس ارزش دیدن ندارد ...

عشقولانه....

به چشمانم آموختم که هر کس ارزش دیدن ندارد ...

قرار نبود ...

قرار نبود تنها بری ، 

 قرار نبود جدا بشی ، 

 قرار نبود یه خواب خوش ، 

 تو این همه رویا بشی ... 

به حد کافی دل من تو بهت این حادثه مرد ،  

به امیدت  سر می کرد ، که از تو هم صاعقه خورد ...  

قرار نبود تو این قفس بمونم چشم انتظار  

بری با عشق خودت ، من بی خبر از این قرار ...

قرار نبود این عشق پاک به دست تو بشه هلاک  

تو باشی سهم آسمون ، من اسیره  دست خاک ... 

   

  

 اغلب فکر می کنیم چون خیلی گرفتاریم به خدا نمی رسیم اما واقعیت این است که چون به خدا نمی رسیم گرفتاریم ...

تو ...!

چه کردم با دل تو که اینجور نگرونی ؟؟؟ 

گناهی نکردم امّا منو اینجور می سوزونی ... 

نمی دونم که چه جوری خیال کنم تو رو ندارم  

آخه تو سنگ صبوری ، بی تو من دوام نمیارم ... 

 

واسم سخته جدایی ، بی تو دنیایی ندارم   

زندگیم تیره و تاره ، بی تو فردایی ندارم   

بی تو همدمی ندارم ؛  اصلاً بی تو موندن کار من نیست ...! 

کاش بدونی که به جز تو هیچکسی دورو برم نیست ... 

 

وجودت مال من بود ولی انگار که تمومه  

بدون یاد تو با من لحظه لحظه پیش رومه ... 

وجودت مال من بود از من تنها نگیرش  

این تن خسته مو حالا وقتی می بینی اسیره ... 

 

چشمهای تو مال من بود  ، دیگه نگاهتم ندارم  

اگه چشم هاتو بگیری ، من دیگه چیزی ندارم ... 

چشمهای تو نمی بینه حلقه ی اشک توی چشمهام  

من واست می مردم امّا باز هنوز خالی دستهام ... 

 

 

 

 

دانلود آهنگ

پنجره

باز کن پنجره را ،  

و به مهتاب بگو  

صفحه ی ذهن کبوتر آبیست 

خواب گل مهتابیست  

 

ای نهایت در تو ،  

ابدیت در تو  ، 

ای همیشه با من ،  

تا همیشه بودن ... 

باز کن چشمت را ،  

تا که گل باز شود ،  

قصّه ی زندگی آغاز شود ...، 

 

تا که از پنجره ی چشمانت ،  

 

عشق آغاز شود ،  

 

تا دلم باز شود ... تا دلم باز شود ... 

 

دلم اینجا تنگ است ، دلم اینجا سرد است ،  

فصلها بی معنی ،  

آسمون بی رنگ است ... 

  

سرد سرد است اینجا ، 

باز کن پنجره را  

باز کن چشمت را ،  

گرم کن جان مرا ... 

 

ای همیشه آبی ،  

ای همیشه دریا ، 

ای تمام خورشید  

ای همیشه گرما ...  

 

سرد سرد است اینجا  ،

باز کن پنجرا را  

ای همیشه روشن ، باز کن چشم من ...